مانی و ....

عشق مامان می خوام تا از یادم نرفته برات از عادتها و کارایی که یاد گرفتی و اتفاقات 5ماه اخیر بنویسم. *از همون اول وقتی شیر می خوردی همراه با صدا بود(قورت¸قورت...)و توجه بقیه رو جلب میکرد¸البته الان که 5ماهته تقریبا دیگه بی صدا شیر می خوری. *یکی دو ماهه اول یهو وسط شیر خوردن گریه ات می گرفت و دیگه شیر نمی خوردی¸انگار که شیر زیادی می رفت تو دهنتو می پرید توی گلوت¸برای همین اولش یه کم شیرمو می دوشیدم و بعدش بهت شیر می دادم. *چند بار توی دهنت برفک زد که هر بار دکتر برات قطره نیستاتین می داد چند روز خوب می شدی ولی دوباره برمی گشت¸بالاخره باباجون با یه داروی گیاهی(فولوس)که برات گرفت باعث شد برفکای دهنت برن و برنگردن. *تقریبا از 3ماهگی عاشق این هستی که توی بغلمون بشینی و تا میایم بخوابونیمت گریه ات میگیره. *از 3ماهگی یه عادتی پیدا کردی که وقتی زمان شیرت میشه هر کاری می کنم شیر نمیخوری و حتما باید یه کوچولو بخوابی و وقی بیدار شدی خیلی راحت شیرتو می خوری.(آخه این دیگه چه کاریه که تو می کنی من نمیدونم والا به قرعان). *3ماهو نیمت بود که ننو رو ترک کردی و از اون به بعد برای خوابیدن تشریف آوردی روی پاهای بنده(یه وقتایی 2 ساعت روی پاهام خوابی و پاهای منم با تو خوابشون می بره¸البته همین الانم که دارم اینارو برات می نویسم رو پام خوابی عزیز دلم). *حدودا از 3ماه و نیمگی از حمام می ترسی و کلی گریه می کنی(خبر خوب:دیروز که 5ماه و 8روزت بود توپتو آوردم توی حمام و در حال بازی مامان جون شستت و تو هم اصلا گریه نکردی). *تقریبا از 4ماهگیت عادت کردی شبا ساعت 9بخوابی و صبح کله سحر(ساعت6 و7)خیلی خوشحال و خندان من و بابارو از خواب بیدار می کنی. *و الان که 5ماه و 1هفته ات هست میتونی این کارارو انجام بدی ناز پسر من: وقتی چیزی رو می گیرم جلوت سریع می گیریش و البته سریع هم می خوای بخوریش.دمرو میشی ولی دستت زیرت گیر می کنه.با پاهات بازی می کنی یه وقتایی هم میخوریش.لب پایینتو می کنی توی دهنت(وای که چه خوردنی میشی اون موقع).راستی دیگه به جز خوابیدن رو پا توی بغلم در حال راه رفتن هم می خوابی.یه خبر خوب دیگه اینکه بابایی برام ماشین خریده(ال نود دنده اتومات) و از این به بعد می ریم بیرون می گردیم¸تو هم که عاشق گردشی.