مانیمانی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

من و مامانی و بابایی

چهارمین مسافرت

1392/7/8 15:58
نویسنده : مامان مریم
563 بازدید
اشتراک گذاری

بابایی پیشنهاد داد که آخر هفته یه سفر بریم و وقتی پرسید کجا بریم من طبق معمول همیشه گفتم شماااااااااااالخنده شناسه MSN شکلک ها ولی چون زمانش کوتاه بود تصمیم گرفتیم یه جای نزدیک بریم و در آخر رفتن به شهر همدان تصویب شد.پنجشنبه(4 مهر) ساعت 5 راه افتادیم و دیگه وقتی رسیدیم همدان هوا تاریک شده بود‚ برای بابا طاهر عریان از تو ماشین یه دستی تکون دادیم  ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگو رفتیم سمت گنج نامه و وقتی خیالمون راحت شد که گنج نامه هنوز پابرجاس رفتیم به سمت هتل پارسیان آزادی ‚اونجا بود که گفتن یه اتاق 2 تخته دارن و یه سوییت‚وقتی رفتیم اتاق رو ببینیم دیدیم که ای وای دو تا تخت با یه متر فاصله تو اتاقه‚اونوقت چه جوری می خواستیم بخوابیم.من روی یه تخت بابا هم رو یه تخت پس تو می خواستی کجا بخوابی گل پسر من؟ در نتیجه سوییت رو گرفتیم که یه تخت دونفره003.gif داشت برای من و شماچشمک و یه تخت یه نفره برای بابا حامدنیشخند.بابا هم که دید تک افتاده دکوراسیون اتاقو بهم ریخت و تختشو کشید و کشید و کشید تا نصفه و نیمه اومد کنار ما.صبح ساعت 6 صبح خیلی خوشحال و خندون چشاتو باز کردی و مشغول بررسی مکان جدید بودی و منم که دیدم اوضاع خطریه و اگه یه کم بهت رو بدم و بخندم دیگه خواب تمومهوقت تمام و باید پاشم باهات بازی کنم به طور نامحسوسSmiley زیر نظر گرفتمت تا بعد از 45 دقیقه بازی و آواز و کنجکاوی بالاخره ناامید شدیsigh و دوباره خوابیدی.بعد از خوردن صبحونه وسایلمونو جمع کردیم و رفتیم گنج نامه و با کالسکت(برای اولین بار) اونجا گشتیم و عکس انداختیم و دیگه چون خوابت می اومد رفتیم با ماشین دور زدیم تا شما یه کم بخوابی.مانی گل گلی شما که این دو روز تو اعتصاب غذا بودی ولی ما که گرسنه بودیم رفتیم رستوران برای نهار ولی مگه میذاشتی ما غذا بخوریم شیطونک تا جایی که صاحب رستوران گفت این مانی کوچولوتونو بدید ما باهاش بازی کنیم شما هم غذاتونو بخورید.بعد از ناهار رفتیم سمت غار علیصدر ‚بلیطش برای 2 ساعت بعد بود و چون می دونستیم که تو خوابت میاد و اذیت میشی منصرف شدیم و یکمی همونجا گشتیم و عکس گرفتیم و برگشتیم سمت خونه.از اونجا تا خونه هم(3 ساعت) کلا خواب بودی.سفر کوتاهی بود ولی خیلی خوبhttp://sheklake-2020arosak.blogfa.com/ بود.                                                                                   هم11هم1هم2هم3هم4هم5هم6هم7هم8هم9هم10                                 اییییییییییییییی بابا این چه مسافرتی بودنیومده داریم بر می گردیم.....هم12

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

آزاده
9 مهر 92 11:43
سلام مامان ماني جون.ماشاا... به پسر نازتون.البته به خودتون رفته تو خوشكلي..
يه سوال.پسر من سه ماه و نيمشه و شبا فقط با تكون تكون دادن تو يه پارچه توسط منو باباش ميخوابه.روزا نه.ميتونم بخوابونمش.ديدم ماني جان هم اينطوري بوده.يعني من اميدوار باشم كه اين عادتو ترك ميكنه؟؟
و اينكه همش بغلي بار اومده.يه مسافرت كوچولو هنوز نتونستيم بريم.و خيلي خسته شديم.ولي ديدم شما كلي سفر رفتين و مثه ما سخت نكرفتين.
تازكيا پسرم نصفه شب دلدرداش شروع ميشه و تا صبح به خودش ميپيچه.
خلاصه اوضاع خوبي نيست و من و همسري كمي كسل شديم.
منو راهنمايي كنين.
در ضمن چهرتون خيلي واسم اشناست.
بوووس از لپ ماني ناز


سلام آزاده جون.مرسی از محبتت.حتما نی نی شما هم کولیک داره با این تفاوت که مانی عصرها زمان دل دردش بود و به خاطر همین به ننو عادت کرد(چوبای ننو رو آماده میفروشن بقیه اش هم باید دوخته بشه).ایشالا دل درداش که خوب بشه این عادت هم کم کم از سرش میفته.دارو هم به نی نیتون میدی؟درکت میکنم دوران سختیه ولی میگذره.
آزاده
9 مهر 92 12:04
راستي يه سوال ديكه.ننو رو اماده خريدين؟ چه ماركي و از كجا؟
آزاده
9 مهر 92 14:43
داروي شيميايي نه.ولي كريپ ميكسچر و كوليك ايد و كوليك پد و داروهاي كياهي خونكي دادم و بي اثرن همه. مكه كوليك ممكنه تو اين سن تازه ايجاد بشه؟ الان ده روزه اينطوريه.يعني از سه ماهكيش.



مانی از 3هفتگی کولیک گرفت و قطره کولیک ایز میخورد.نمیدونم مگه دکتر نبردیش؟
مسيحا
19 مهر 92 21:34
مريم عزيزم! سلام. حدود يك ماهي هست با وبلاگت آشنا شدم. سليقت واقعن قابل تحسينه. خدا ايشالا گل پسرتو برات حفظ كنه. يه سوالي داشتم خانومي ممنون ميشم اگر پاسخمو بدي سرويس خواب ماني و اون گهواره اي كه تور داره ( گهواره روبا نه ها) و گوشه اتاقشه از كجا خريدي عزيزم؟ بهترين ها رو براي جمع گرم و عاشقانتون آرزو ميكنم.


سلام مسیحا جان.ممنونم .سرویس خواب و گهواره رو هر دوشو از نی نی سالن خریدیم.