مانیمانی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

من و مامانی و بابایی

اخبار22ماهگی

1393/10/9 22:25
نویسنده : مامان مریم
190 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی ووروجک و بامزه شدی تا میام جلوتو بگیرم که کاری رو نکنی بهم میگی نکن,وقتی میگم آخ چقدر کمرم درد میکنه میگی دکتر,هر چیزی رو که میخوای به خودت میچسبونی و میگی منه,وقتی قراره بریم بیرون دیوونم میکنی کچلتا لباستو بپوشی و آخرش هم باید بیاییم پشت در تا لباستو بهت بپوشونم,وقتی تو ماشین هستیم یه دفعه گیر میدی میگی دور یعنی دور بزنم دیگه برات فرقی نمیکنه کجای خیابون باشیم و اگه کمی طول بکشه میزنی به گریه و هی میگی دور دورخسته,شبا تو ماشین و چرخیدن توی خیابون میخوابی دیگه اون کوچه هایی که همیشه توش میچرخم تا بخوابی رو میشناسی و میدونی که مامان تصمیم داره هی بچرخه و بچرخه تا گیچ بشی و بخوابی و یه بار بهم گفتی دده نه منم گفتم پس کجا بریم گفتی خونه ولی اگه بیاییم خونه دوباره یه پروژه داریم تا تو بخوابی روزا هم که اگه پیش خودم باشی با کارتون دیدن میخوابی و اگه پیش مامان جون باشی با کتاب و ... میری زیر کرسی میخوابی,اکثر کلمه هایی رو که بهت میگیم رو تکرار میکنی: آقد(قاشق),گوجی(گوشی),حوری(حولا),اودد(اوحد),پلو داغه,آقد منه(قاشق منه),مامان مانی,وقتی ازت راجع به تعداد میپرسم همیشه عدد 3 رو میگی مثلا میگم مانی خوشگل مامان چند تا نمک داره ؟تو هم میگی دِتا(سه تا).یعنی بدجور عاشق آشپزی و قابلمه بازی شدی و وقتی میری در کابینتو باز کنی تا قابلمه هارو بریزی بیرون حتی اگه ما بهت حرفی هم نزنیم لباتو قلمبه میکنی و میگی بولو(برو) خندهیعنی بزارید به کارو زندگیم برسم.

خبر22ماه1خبر22ماه2خبر22ماه3خبر22ماه4خبر22ماه5خبر22ماه6

تا میایم ورزشای مخصوص کمرمو انجام بدم سریع خودتو میرسونی خندونک

خبر22ماه7

بالاخره طلسم شکسته شد و بعد از چندین ماه عکساتونو چاپ کردم و زدیم به دیوار خونه مامان جون(4 گل گلی)

خبر22ماه8

بچه ها مشغول بازی هستند لطفا مزاحم نشویدنه

خبر22ماه9خبر22ماه10خبر22ماه11خبر22ماه12خبر22ماه13خبر22ماه14خبر22ماه15خبر22ماه16خبر22ماه17خبر22ماه18خبر22ماه19خبر22ماه20خبر22ماه21خبر22ماه22

هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسسکوتخبر22ماه23خبر22ماه24

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)