مانیمانی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

من و مامانی و بابایی

یازدهمین مسافرت

1393/10/29 14:12
نویسنده : مامان مریم
268 بازدید
اشتراک گذاری

25دی رفتیم سمت کیش.تا رسیدیم تو اتاقمون سریع رفتی سراغ کتری برقی دیگه وقتی دیدی اونجا خبری از قابلمه و ماهیتابه نیست مجبور شدی به همون قانع بشی.

کیش1کیش2کیش3کیش5.5کیش5کیش6کیش7کیش8کیش9کیش10کیش11کیش12کیش13کیش14

هر دفعه که میخواستیم سوار ماشین بشیم گریه و زاری میکردی که چرا از کالسکه پیادت میکنیم و با ماشین میریم.پاساژ رفتن هم که خیلی علاقه نداشتی و روز آخر تا میرفتیم تو پاساژ از کالسکه میپریدی پایین و میدوییدی سمت در و میگفتی دَدَخنده خلاصه که اصلا نمیزاشتی من با خیال راحت و آسوده خرید کنمخندونک.اینم از ماشین پلیسی که برات خریدیم و دیگه هر جا میخواستیم بریم بغلش میکردی و با خودت میاوردی.

کیش15کیش16کیش17

یه روزم رفتیم پارک دلفینا که چون خواب بودی یه ساعت دیر رسیدیم و باغ پرندگانشو ندیدیم و همون اولش حالمون گرفته شد چون اجازه ندادن دوربینو ببریم تو به بهانه اینکه دوربینتون حرفه ایهغمگین.قسمت دوم برنامش هم که نمایش تو سالن بود که تو خسته شدی و اومدیم بیرون,قسمت سومش که نمایش دلفینا بود قبل اینکه شروع بشه میگفتی بریم بیرون و تونستیم با بستنی گولت بزنیم تا شرع بشه و ولی بازم تا آخر برنامه دوام نیوردی و زدیم بیرون.

کیش18کیش19

مانی چوب شور خور در فروگاهبای بایچشمک

کیش20کیش21

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهدیه
27 خرداد 94 1:08
چه مانی نازی ماشاالله خداببخشه بهتون
مامان مریم
پاسخ
مرسی مهدیه جون