اخبار26ماهگی
یه مدتیه به خاطر شکستن پای مادرجون(مامانِ مامان جون حوری) و 2 بار عملی که داشت دیگه مامان جون حوری اکثر روزا خونه مادرجونه و مهدکودک تعطیله در نتیجه حتی پرسه زدن اطراف کامپیوتر برای من ممنوع شده.ما هم این چند وقت برای اینکه حوصلمون توی طول روز سر نره زیاد میرفتیم خونه مادر جون و تو هم نهایت استفاده رو از حیاطشون میکردی(انشاا...مادر جون مهربونمون هر چی زودتر حالش خوب خوب بشه).
این تعطیلات نوروز هم که کلا سیستم خواب مانی کوچیکو به هم زد وشبا ساعت 1 هم نمیخواست بخوابه و هی میگفت نخوابیم نخوابیم و بابا یه شب یه پتو جلوی پنجره اتاق زد تا صبح نور نیاد تا شاید بیشتر بخوابی و در کمال تعجب اون چند روزی که اتاق تاریک بود صبحا تا 10 و11 میخوابیدی ولی همون بهتر که شبا زود بخوابی و صبحا هم زود بیدار بشی حداقل شب که میخوابی من یه کم به کارای خودم میرسم(البته دوباره دارم برنامه خوابتو درست میکنم),تقریبا یک ماهی میشه که دیگه شبا با دور زدن تو ماشین نمیخوابی از بس بلبل زبون شدی و یه ریز تو ماشین حرف میزنی منم زودی میام خونه و میریم رو تختمون بعد از کلی شعر خوندن و بازی کردن خودمو میزنم به خواب و تو هم یه کم با دست و پا و دل من بازی میکنی و حرف میزنی تا خوابت ببره.
مانی و سرگرمیاش