اخبار27ماهگی
از عادتای کوتاه مدتت توی این ماه این بود که تا بهت میگفتم فلان کارو نکن سریع در جوابم میگفتی: بدِ بدی دوست ندارم بولو اونتون(برو خونتون) منم نمیدونستم الان باید اینجوریباشم یا اینجوری.
برای دومین بار بردیمت آرایشگاه برخلاف دفعه قبل اصلا گریه نکردی و مثل یه جنتلمن صاف نشستی رو صندلی تا آخر کار
مادر جون هنوز راه نیوفتاده و ما همچنان در رفت و آمدیم
مهمترین اتفاق این ماه مستقل شدن و رفتن به اتاق خودت بود که خیلی خوب و راحت با این قضیه کنار اومدی البته من کنار تختت میشینم تا خوابت ببره و بعد میرم .بعضی وقتا نصفه شب بیدار میشی و میگی مامان بیا و منم تا میام تو اتاق ومنو میبینی خیالت راحت میشه و دوباره میخوابی.البته از وقتی رفتی اتافت یه دوست مهربونم پیدا کردی که هیچ وقت موقع خواب تنهات نمیزاره و خیلی دوسش داری(هاپو کوچولو)
آب طالبی خورون
خودتون کم سر و صدا دارید دیگه طناز دختر همسایه مامانجون هم تا میفهمه که شماها امدید مخصوصا خانم زهرا سریع میاد به جمعتون ملحق میشه
اینم نقاشیه خانم زهراس که یه روز آورد بهم هدیه داد بهش گفتم خوب حالا اینا کی هستن؟ اونم توضیح داد که این مامانمه,این رایحه,این طنازه,اینم تویی,اینم خودمم و اون وسطیه هم مانیه با موهای فرفریش