تولد مامان مریم
طبق معمول هر شب وقتی از خونه مامان جون بر گشتیم خونمون تا شما رو بخوابونم توی تختت با یه صحنه ای مواجه شدیم‚ پشت در خونه پر از گلبرگای رنگی بود‚در رو که باز کردم لامپا همه خاموش بود و خونه پر از شمع بود و یه عالمه گلبرگ روی زمین.بابا حامد سورپرایزمون کرده بود(چه می کنه این بابا حامد).شما هم که اون موقع شب بابایی رو دیدی خواب از سرت پرید و مارو تا آخر جشن تولد همراهی کردی و کلی برای مامانی قر دادیتپل مامان. از بس رقصیدی گرسنه شدی و وسط جشن تولد داری حریره می خوری فرداشم خاله جون محبوبه برام یه تولد گرفت خونه مامان جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی