علی اصغر
روز جمعه مراسم شیرخوارگان حسینی بود و مامان جون از چند روز پیش رفته بود برات لباس علی اصغر خریده بود و یه تیکه هاییشم که خودش برات دوخته بود‚قرار شد جمعه صبح بیاییم خونه مامان جونی تا باهم بریم حرم ولی تا ما رفتیم اونجا دیگه دیر شده بود و نرفتیم(البته بایایی قول داده عاشورا تاسوعا ببرتت توی دسته).لباستو بهت پوشوندیم و عکس گرفتیم و با همون لباس رفتیم شهرک قدس خونه جدید مامان جون اینارو ببینیم. بعد از علی اصغر شدن خسته شدی و گیتارتو تو دستت گرفتی و خوابیدی(قربونت برم من میدونم که تو هنرمند میشی)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی