اولین سرماخوردگی شدید
مانی جون غزیز دلم این چند روز خیلی اذیت شدی و مدام سرفه و آبریزش بینی و بیقراری داشتی و اصلا لب به غذا نمیزدی(وزنت هم نسبت به دفعه قبل که دکتر رفتیم کمتر شده بود) ولی تنها چیزی که حاضر بودی بخوری عصاره گوشت بود و خیلی خوشت اومده بود.چقدر بده نی نی کوچولوها مریض بشن ‚انقدر دلم برات میسوخت که همش یه جا بیحال می افتادی و دور چشات قرمز میشد.دکترت هم برات اسپری داد تا سرفه هات بهتر بشه و شما خیلی خوب با ما همکاری کردی.نمیدونم فکر میکردی داریم بازی میکنیم که تا اسپری رو میاوردم خودت دهنتو باز می کردی و تا میذاشتم تو دهنت قشنگ دهنتو میبستی تا یه پاف برات بزنم.الهی دیگه مریضیتو نبینم پسر قشنگم. قربونت برم من که انقدر بی حالی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی