تولد یکسالگی
تولد تولدتولدت مبارک مانی کوچولوی نازنین فرشته روی زمین.برای اولین سال تولدت یه مهمونی خودمونی گرفتیم با حضور مامان جون و بابا جون و خاله جون محبوبه و خانم زهرا و رایحه و دوستای مامانی(خاله ندا و خاله فریده+سامیار).چون دیدم شما شب میخوای زود بخوابی برای همین برای بعد از ظهر مهمونا رو دعوت کردیم.با اینکه قبل از شروع تولد حسابی خوابیدی ولی نمیدونم چرا همش کلافه بودی(چرااااااااا اکثر بچه ها موقع تولدشون سرحال و قبراق نیستن) ولی هر چی گذشت حالت بهتر شد و تا شب کلی بازی کردی.اینا رو درست کردم که مهمونا بگیرن جلوی صورتشون.خلاصه که یه تولد داشتیم پر ار مانی راستی چند روز قبل از تولدت این لباسو تو یه مغازه دیدم و دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم اینم کادوی من و بابایی به مانی خان(تاتی رو) دخمل خاله ها در حال رقص و پایکوبی رایحه هم که طبق معمول همیشه هر چی میبینه میره توش یا روش میشینه واییییییییییی یعنی هر بار این عکسرو میبینم این جوری میشم اینم سامیار کوچولو حالا نوبت باز کردن کادوهاس مامان جون و بابا جون خاله جون محبوبه خاله جون سمیه+دایی جون مهدی خاله فریده و اینم کادوی خاله ندا که انقدر براش ذوق کردی که یه دفعه دیدیم داری تند تند بل میری به طرفش که بگیریش(در حالی که تازه یکی دو روز بود یه کوچولو بل میرفتی) و وقتی رفتی روی سنگا مثل ماهی لیز میخوردی ولی بازم بلند میشدی تا بری بگیریش. خیلی ممنون از همه اولین تولدت خیلی خوب و قشنگ بود ولی بعدش انقدر خسته شده بودم که احساس مادری رو داشتم که پسرشو دوماد کرده‚اصلا یه بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد.چه خوب شد که تولد شلوغی نگرفتیم و حالا حالاها هم نمیگیریم تا به سن قانونی برسی.