اخبار17ماهگی
تو این ماه وقتی صبح زود از خواب بیدار میشدی بابایی میبردت بیرون کالسکه سواری و بعدش هم که مهدکودک مامان جون برای همین خیلی ددری شدی و صبحا که بیدار میشی میری لباسای بابارو بر میداری بهش میدی و میری پشت در وایمیستی و میگی دَدَ.خیلی به مامان جون توی اسباب کشی کمک کردی و از وقتی اومدن خونه جدیدشون همش دنبال یه جایی برای وصل کردن ننو بودیم ولی تا ما بیاییم براش راه حل پیدا کنیم تو یاد گرفتی که خودت بخوابی عزیز دل مامان.یکی دو روز اول یه کمی نق میزدی و مامان جون با دستات بازی میکرد و کتاب میخوند تا خوابت ببره.فقط هم گیر داده بودی که گوشه سالن رو زمینا بخوابی ولی الان دیگه تا مامان جون میگه بریم لا لا میدویی میری تو اتاق خواب و با مامان جون کنار هم میخوابید تا خوابت ببره.کلمه های جدیدی که میگی:عمو,مو,آقا,نون,اَینا(از اینا),نیس,آبا,در,ما(ماست).لباتو قلمبه میکنی میگی نون(البته به بیسکوییت هم میگی نون) اینجا هم که داری میگی نیس این ماه که رفتیم روضه خونه مادرجون رفته بودی عصای آقای روضه خونو برداشته بودی و باهاش بازی میکردی,حالا آقا میخواست بره و تو هم عصارو نمیدادی