دنده عقب رفتنت مبارک
یه روز که مشغول عکاسی بودیم(9ماه و 2روزگی) دیدم بعلــــــــــــــــه گل پسر به جنب و جوش افتاده و داره برا خودش میره اونم به سمت عقب‚قربونت برم یه وقت ناامید نشی که وقتی میخوای چیزی رو برداری بجای اینکه بهش برسی ازش دور میشی ‚مطمین باش چند وقت دیگه سیستمت درست کار میکنه و به سمت جلو حرکت میکنی. از کارای دیگت بگم که صبح هنوز چشات وا نشده روی اون تخت فسقلیت دمرو میشی(البته از چند ماه پیش دمرو میشدی ولی یه مدت بیخیالش شده بودی). بر عکس قدیمات که عادت داشتی فقط قفا بخوابی الان بیشتر به پهلو می خوابی و همیشه هم پشتتو می کنی به ما(از این زاویه هم خیلی قشنگـــــــــــــــــــــی). تختت دیگه داره برات کوچیک میشه و برای همین یه کمی هم از تخت ما قرض میگیری. از هنرای دیگت اینکه وقتی میخواییم بغلت کنیم دستاتو میاری بالا و باز میکنی. یه جنتلمن واقعی شدی و با همه دست میدی. اینم دستای خوشگلت که مثل دست عروسکا پایین هر انگشتت یه سوراخ داره. سیب اصلا دوست نداری‚وقتی بهت سیب میدیم قیافت اینجوری میشه. نون خوردنت هم این مدلیه ‚هیچ دستی یه مدتی هم گیر داده بودی اینجوری میخوابیدی(آخه پاهات درد نمی گرفت فسقلی؟) 1ماه پیش کلی تلاش می کردی تا عروسکای بالای تختتو بگیری ولی دستت بهشون نمی رسید ولی حالا گوش این خرگوشای بیچاره رو می گیری و محکم تکونشون میدی. دوباره مدل خواب کردنت عوض شده و با شیر خوردن میخوابی(البته صد دفعه گولم میزنی و شیر میخوری تا بالاخره بخوابی).یکی دیگه از هنرای جدیدت اینه که بعضی وقتا غذارو یه عالمه وقت تو دهنت نگه میداری(نه قورتش میدی نه میدی بیرون).عاشق دالی بازی هستی و کلی با این بازی میخندی.تنها دارویی رو که خیلی خوب میخوری قرص زادیتنه که تویه یه قاشق با شیرم حل میکنم و بهت میگم می می و تو هم سریع دهنتو باز میکنی و میخوری تازه دنبال بقیه اش هم میگردی.